پیشگفتار
آموزش فراگیری روشهای مورد نیاز برای زیستن و بهتر زیستن و انتقال این آموخته ها از یک نسل به نسل دیگر است. از اینرو روند آموزش باید در پیوند با زمان، مکان و دادههای اقلیمی بررسی شود. پیشرفت یک کشور بستگی به میزان دانش شهروندانش دارد. از اینروست که آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان باید سرآغازهر برنامه سازندگی باشد. هزینه برای سامانه آموزش و پرورش سرمایهگذاری برای آینده کشوراست.
نزدیک به 3000 سال پیش از میلاد، تبارهای ایرانی به سوی فلات ایران کوچیدند و در سرزمین های گوناگون جا گرفتند. آز این میان میتوان مادها در باختر (غرب)، پارس ها در نیمروز (جنوب) و پارت ها در اَپاختر خاوری (شمال شرقی) را نام برد.
َ در سالهای هفتسد (700) پیش از میلاد، مادها نخستین فرمانروایی نیرومند ایرانی را در باختر (غرب) و اَپاختر باختری (شمال غربی) فلات برپا نمودند. از آنجایی که این دولت نوپا پیوسته با همسایگان خود، در زد و خورد میبود، جنگ آوری، برای دفاع از خود، یکی از نیازهای بنیادین زندگی بود. از اینرو کودکان و نوجوانان میبایست خیلی زود برای اینگونه زندگانی آماده میشدند.
آنان روش زندگی، کار و جنگآوری را بیشتر در خانواده و در ایل خود میآموختند. خواندن، نوشتن، برگزاری و نگهداری آیین فرهنگی – قومی و ستاره شناسی در دست کاهنان بود. در این دوره گونهای از خط میخی بکار گرفته میشد.
در این دوره نیز به سبب جنگهای پی در پی برای جهان گشایی و نگهداری سرزمینهای بدست آمده، نیرومندی، جنگآوری، ملی گرایی، پیروی از بزرگان و وفاداری ، از آموزه های ارزنده پارسیان بودند.
آموزش ارزشهای مردمی و آیینی در رابطه با دین زرتشتی را موبدان در دست داشتند. در اینجا اجازه میخواهم روش آموزش و پرورش ایران هخامنشی را از دید سه تن از تاریخ نگاران آن دوره بیآورم.
گزنفون : جوانان پس از رسیدن به سن بلوغ به پاسداری از کاخها و ساختمانهای دیوانی گمارده میشوند و به خدمات مردمی می پردازند. آنان به تیر و کمان و نیزه مجهزند. شکار از دید ایرانیان، میدانی برای فراگیری فنون جنگی است. قناعت، پایداری و اطاعت از دیگر آموزه های ایرانی می باشند.
استرابون : کودکان و نوجوانان ایرانی پس از پایان آموزش خواندن، نوشتن و حسابداری، پس از نیمروز به کارهای دیگر مانند درختکاری، کشاورزی، ساخت ابزار جنگی و شکار می پردازند.
افلاتون : ایرانیان فرزندان زمین سخت و ناهموارند. ایرانیان مردمی نیرومند و توانا می پرورانند که میتوانند زیر آسمان زندگی کنند و روزها بدون خواب و خورش بسربرند و با دشمن خود بجنگند.
از دیگر آموزه های این دوره : پایبند بودن به ارزشهای اجتمایی، داشتن خوی نیکو، یادگیری پیشه ای برای زندگی بوده است. خواندن، نوشتن، دانستنی های آیینی در کنار اسب سواری و تیراندازی از دیگر مواد درسی این دوره میباشند
باید یادآورشویم که دراین دوره آموزش دولتی برای همه وجود نداشته است و آنچه در پیش آورده شد بیشتر در دسترس درباریان و بزرگ زادگان بوده است.
با پیروزی اسکندر مقدونی بر دارا درسال 330 پیش از میلاد که سبب برچیده شدن شاهنشاهی هخامنشی و تاسیس سلسله سلوکی توسط یونانیان در ایران شد، شکوفایی فرهنگی ایران نسبت به دوران گذشته ازمیان رفت. آموزش و پرورش به شیوه سنتی دچار رکود گردید. بنا به مدارک تاریخی، بسیاری از آتشکدهها و دیگر بناهای آموزشی از سوی سلوکیان ویران گردیدند و کوشش زیادی در راه یونانی کردن آداب و رسوم اجتماعی و تربیتی شد. به درستی سلوکیها عامل بزرگی در پی یونانی کردن خاور زمین بودند. و در بیشتر کانون های آموزشی، علوم و دانش و فن های یونانی آموزش داده میشدند
با روی کارآمدن خاندان پارتی در250 پیش ازمیلادو آغاز زمامداری شاهان اشکانی بارِ دیگر فرهنگ ایرانی شکوفا گردید و با گذشت زمان به سوی شکوه پیشین خود میرفت. البته ازآموزش و پرورش دوره پارتها آگاهی چندانی نداریم. آنچه که میدانیم زبان پارتیان زبانی بوده که پهلوی خوانده میشده ولی اندک تفاوتی با زبان پهلوی ساسانی داشته است
در آغاز دوره اشکانی هنوز خط و زبان یونانی بسیار کاربرد داشته است. خط دوره اشکانی در کنار خط یونانی و پهلوی، خط آرامی بوده است
پارتیان به سبب ایرانی بودن و گرایششان به آیین کهن، کوشش داشتند تا نهادهای آموزش و پرورش را به سبک پیشین زنده نمایند. به گونه ای که در نیمه دوم حکومت اشکانی آتشکدهها باز رونق بسیار یافتند و آموزش و پرورش استوار بردوش مغان، پویایی نسبی یافت تا جایی که برای گروههای اشرافی و خاندان برگزیده آموزشگاه هایی دایر گردیدند
آن گونه که ازنوشته ها بر میآید، اشکانیان افزوده بر سواد آموزی به جوانان خود سواری، تیراندازی و شیوههای مختلف جنگ را میآموختند
با شکست اردوان پنجم اشکانی بدست اردشیر بابکان در224 میلادی فرمانروایی ساسانیان آغازشد که تا 651 ادامه داشت. آرتور امانویل کریستنسن دانمارکی در کتاب خود «ایران در زمان ساسانیان، چاپ 1935» مینویسد : دوران بزرگِ تمدن ادبی و فلسفی ایران باستان در دوره حکومت پادشاهان این سلسله و به ویژه خسرو یکم آغاز می گردد. در این زمان نیز با توجه به جامعه طبقاتی، همانند دوران گذشته، آموزش و پرورش، به ویژه آموزش عالی بیشتر در دسترس خانواده بزرگان (اشرافی) بوده و مردم عادی بهره چندانی از آن نداشتند. ولی از آنجایی که سامانه دیوانی کشور بسیار گسترش یافته بود، نیاز به دبیران، کارگزاران دولتی و ماموران مالیاتی بیشتری دیده میشد. از اینرو تعلیم و تربیت نسبت به گذشته گسترده تر شد تا جایی که کسانی از طبقات غیر اشرافی نیز از سواد و تعلیم و تربیت مختصری برخوردار گردیدند.
در دوره ساسانی به سبب پیدایش آیین های نوین چون مانوی، مزدکی و گسترش دین مسیحی، حکومت با رسمیت دادن به دین زرتشت جهت تمرکز قدرت، ضرورت وجود دستگاههای آموزشی دینی را احساس نمود. از آن پس آموزشگاههای دینی که معمولاً در آتشگاهها بودند زیاد شده و در بناهایی دور از آتشکده هم بنیاد شدند و این خود سبب بالا رفتن شمار موبدان گردید
آنگونه که از گزارشها بر میآید، در زمان ساسانیان سازمانهای تربیتی عبارت بودند از خانواده، مدرسه و مدارس ویژهی بزرگزادگان که معمولاً در نزدیکی کاخ های شاهی ساخته میشدند.
کریستنسن مینویسد جوانان پس از گذراندن مراحل مختلف تعلیم و تربیت در سن بیست سالگی مورد آزمون دانشمندان و هیربدان قرار میگرفتند
یکی از خدمتگزاران دربار خسرو یِکُم درباره دوره آموزشی خود مینویسد : « در سن مقرر او را به مدرسه گذاشتند. قسمتهای مهم اوستا و زند را مانند یک هیربد در آن جا از بر کرده، سپس در تعلیمات متوسطه، ادبیات، تاریخ، فنِ بیان، هنر اسب سواری، تیراندازی، نیزه بازی و به کار بردن تبرزین را آموخته و موسیقی، سرود و ستاره شناسی را فرا گرفته و در شطرنج و سایر بازیها به حد کمال رسیده است
چنانچه پیش از این آمد، در این دوره با گسترش آیین مسیحی از یکسو و پیدایش مکتبهای مانوی و مزدکی از سوی دیگر، توسعه و پیشرفت باورهای بودایی، عقاید و افکار چینی نیز نقشی اساسی در ایجاد سازمان های نوین آموزش در ایران ساسانی ایفا نموده و سبب توسعه آموزشگاهها هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی شدند .
گردآورنده – ایرج امیری
دیدگاه شما